مزه زندگی یک دانشجوی دکتری

ساخت وبلاگ
این روزها همچنان مشغله م زیاده و امیدوارم که تا اوایل هفته آینده یه مقدار از بار مسئولیت هام کم بشه و علت اینجا نیامدنم هم بیشتر همین هست.البته بگذریم که از لحاظ روحی هم اصلا وضعیت مناسبی ندارم و به زور خودم رو مجبور به کار کردن میکنم وگرنه یه اپسیلون انگیزه هم پشتشون نیست. به شدت روی رفتار و گفتار دیگران حساس شده ام، با این حال اصلا حال و حوصله جر و بحث با دیگران رو ندارم و عجیب که همه چیز رو تو خودم میریزم و همین موضوع بیشتر بهم آسیب میزنه. همونطور که گفتم دوست صمیمیم هم داره از کشور خارج میشه و این موضوع واقعا برام رنج آور هست.دوباره اشتباه هم کردم و به بهانه اینکه میخوام با فراغ خاطر برم تهران، این ترم رو کلاس زبان اسم ننوشتم و برای همین دیگه دلیلی برای بیرون رفتن از خونه ندارم و هفته ای یا ده روز یه بار از خونه میرم بیرون.بگذریم....چهارشنبه مامانم همکارانش رو دعوت کرده خونمون جهت عصرانه و واقعیتش من اصلا حوصله شون رو ندارم!! آخر این هفته، یعنی پنجشنبه هم بلیت گرفتم و دارم میرم تهران. اگر تونستم ترجیح میدم که یه چند روزی بیشتر تهران بمونم و یه گردش و تفریح و ولگردی تو خیابون های ته مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : التماس دعا,التماس دعا به انگلیسی,التماس دعا به عربی, نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 192 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:55

موضوعات یه مقدار پراکنده هستن و سر جمع کردنشن سخته برای همین با شماره می نویسم:1- سمیه جان از لطف و مهربونیت سپاسگزارم.2- یکی از مسئولین دانشگاه تهران گفته که بیشتر اون مقالات مشکل دار مال دانشکده دامپزشکی بوده و بعد بر اون اساس کشف کردن که یه موسسه انتشار مقاله با نویسنده ها قرارداد داشته و این کار رو انجام میداده (همونطور که من حدس زده بودم) و نکته جالب تر ماجرا اون جایی است که گفته شده ماجرا توسط یه نفر از داخل کشور به اشپرینگر گزارش میشه و اشپرینگر شروع به تحقیق میکنه و متوجه میشه ماجرا حقیقت داره و مابقی پابلیشرها شروع به تحقیق میکنن!!حالا مسئولی که حرف زده قول پیگیری جدی این موضوع رو داده! به نظرم اول میگردن ببینن اون کی بوده که به اشپرینگر خبر داده و اون رو مثل یه بنده خدای دیگه که خلاف برخی ها رو لو داده بود، محکوم میکنن و بعد یواش یواش به تخلف بقیه رسیدگی میکنن!!3- ماجرای تغییر تولد امام موسی کاظم و برگزاری عزاداری برای امام حسن(ع) هم به نوبه خود سوژه جالب روز هفتم صفر بود!! من نمیدونم این روایت جدید رو از کجا پیدا کرده اند که قبلا کسی اون رو ندیده بوده؟! آخه کتاب های تاریخی ک مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : از همه جا وهمه چیز,عکس از همه جا و همه چیز,از همه جا همه چیز, نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 215 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:55

من چند روزی هست که اومدم تهران و مدام در حال اینور اونور رفتن دنبال انجام دادن یه سری کار بودم. دیروز عصر هم رفتم تئاتر و بعدش هم خودم رو به یه بلال داغ مهمون کردم. امروز هم با اون دوستم که داره میره آمریکا قرار داشتم و خداحافظی کردیم. راستش از لحاظ روحی بهتر که نشدم هیچ، داغون تر هم شدم و الان هم تنهایی تو آزمایشگاه نشستم و اشکهام هم سرازیر هستن.

برای بهتر شدن حالم چه پیشنهادی دارید؟

مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : درخواست کمک مالی از,درخواست کمک مالی از ریاست جمهوری,درخواست کمک مالی از خیرین, نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 222 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:55

ممنون از همه دوستای خوبم که برای پست قبلیم کلی کامنت دلگرم کننده گذاشتید. اونا رو کم کم جواب میدن چون تعدادشون بالاست.خوشبختانه اون روز بعد از نوشتن اون پست و نیمساعت اشک ریختن، سنگینی دلم کم شد و بعدش نشستم سر کار و زندگیم. دیروز به هوای اینکه میخوام برم دکتر م رو ببینم، یه کمی تهران گردی کردم و البته دکتر م رو هم کلا نتونستم پیداش کنم. نتیجه این پیدا نشدن این بود که من با وجود آلودگی شدید هوا، تو خیابون ولیعصر برای خودم گشت و گذاری کردم و آخرش هم دو سه ساعتی رفتم پارک ملت. سه چهار سال قبل تو تابستون یه بار با خانواده پسرعمه ام و خواهرم رفته بودیم اونجا اما این بار خیی فرق میکرد. داخل پارک هوا اونقدرها سنگین نبود و از طرفی پارک بسیار بسیار خلوت بود. کلی کنار دریاچه برای خودم عکس گرفتم و روبروی دریاچه هم نیمساعتی نشستم. بعدش هم کل بخش های پارک رو گشتم و یه نیمکت خیلی با صفا پیدا کردم و نیمساعتی هم اونجا نشستم. موقع غروب بود که پارک رو ترک کردم و اگرچه در مسیر برگشت از پارک تو اتوبوس و مترو خیلی بهم سخت گذشت، اما این پارک رفتن خیلی بهم چسبید.خوشبختانه دوباره سرحال شده ام و روحیه م برگشت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 220 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:55

من دوشنبه عصر برگشتم مشهد که البته به سرماهای استخوان سوز مشهد رسیدم. نتیجه تهران رفتن من این بود:1- فرازی از مکالمه من با دکتر ف (استاد راهنما): دکتر ف (در حالتی که میخواد آدم رو استرسی کنه): دو سه تا مقاله دیگه بفرست تا بالاخره یکیش زودتر اکسپت بشه و دفاع کنی. من (در حالت بی خیالی): دفاع کنم یا نکنم، چه فرقی میکنه؟ مگر این مدرک ارزشی هم داره؟دکتر ف: منظورت چیه؟من: میشه بگید بعد از گرفتن این مدرک و پرداخت جریمه مالی سنوات با این مدرک چکار میتونم بکنم یا در واقع چه آپشنی برام ایجاد میشه؟ در داخل که باهاش نمیشه کار خاصی کرد و عملا کارهایی میشه انجام داد که با مدرک ارشد هم شدنی است. در خارج از کشور هم، مدرک ایران حتی دانشگاه دولتی واقع در تهران اعتبار خاصی در مقایسه با دانشگاه های درجه دو آمریکا هم نداره. احتمال اینکه آدم بتونه باهاش پست داک بگیره، بسیار ضعیفه، تازه بعد از پست داک باز هم برای هر شغلی افراد اپلای کنن، به سختی پذیرفته میشن! ننگ مدرک ایران تا آخر عمر روی پیشانیمون هست. آقای دکتر شما که با کانادا آشنا هستین، اگر اشتباه میکنم، حرفم رو تصحیح کنین. برای همین هم ه مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 205 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:55

این یکی دو روز بنا بر دلایلی که باعث و بانیش هم خودم بودم، تو خونه آشوب به پا شده و البته خودم هم بسیار متاثر از این جو شدم تا جایی که ظهر به خدا گفتم کاش من رو خلق نکرده بودی یا تو که میدونستی تو این کشور قراره به دنیا بیام، من رو مرد خلق میکردی نه زن!!بگذریم....این چند روز اخیر بابت proofread یکی از مقالات بسیار تحت فشار بودم. دکتر ش طبق معمول سختگیریش رو روی شکل ها نشون میداد و از موضعش هم کوتاه نمی اومد. آخرش من مجبور شدم که کل شکل های مقاله رو که خیلی بودن، با کمی تغییر که دکتر ش میخواست، بازتولید کنم. البته بگذریم که این مقاله باید تا 24 نوامبر آماده میشد اما من اونجا تازه از تهران برگشته بودم و حال و حوصله جدی کار کردن نداشتم و برای همین از دکتر ش خواسته بودم که از اون مجله تا دوشنبه وقت بگیره؛ در عین حال، دکتر ش به من گفته بود که تا دوشنبه وقت میگیرم اما تو باید شنبه آماده کنی که من هم دو روز وقت بازبینی مجدد مقاله رو داشته باشم. پریشب یعنی شب شنبه، دکتر ش به یه سری از شکل ها گیر داد و گفت که فلان حالت ترسیم شون کن. من هم که حسابی لجم در اومده بود، نوشتم که هنوز یه عالمه کار مو مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 201 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:54

الان متوجه شدم که یه فایل کد تو یکی از پروژه ها خالیه!! آخرین آپدیتش هم مربوط به 29 اکتبر بوده و چون اکانت من در DropBox بیسیک هست، فقط به نسخه های قبلی فایل که در 30 روز قبل بوده، دسترسی دارم که برای این فایل میشه هیچی!!این فایل، فایل اصلی برنامه بوده و الان شرایط من نزدیک به گریه است!! فعلا از یکی دو نفر که فولدر باهاشون اشتراکی هست، برای این موضوع کمک خواسته ام. شاید که اونا نسخه قبلی از این فایل رو داشته باشن یا احیانا اکانت DropBox شون جزو با کلاس ها باشه.از طرفی، به خود DropBox پیغام فرستادم و مشکلم رو براشون گفتم و ازشون کلی خواهش و التماس کردم که یه نسخه از فایل رو بهم بِدَن.الان من تو بهت و حیرت هستم و بغضم نزدیکه به ترکیدن  مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : گم شدن اطلاعات هارد,گم شدن اطلاعات در فلش,گم شدن اطلاعات فلش, نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:54

این چند روز اخیر مسافر داشتیم و من هم یه سری مشغله های پیش بینی نشده داشتم و برای همین اینجا نیامدم.در مورد اون فایلی رو که اطلاعاتش رو از دست داده بودم، باید بگم که متاسفانه نتونستم اون رو از طریق افرادی که فایل باهاشون به اشتراک گذاشته شده بود، پیدا کنم چون DropBox اونا هم Sync شده بود و به اطلاعات قبلی دسترسی نداشتن. حتی یکی از اون افراد با استفاده از شماره Credit Card ای که داشت، اومد بصورت آزمایشی اکانت Business رو راه انداخت اما هیچ چیزی تغییر نکرد و خلاصه معلوم شد که کلا قانون نگهداری ورژن های قبلی فایل ها در DropBox یک ماه هست. در نهایت به این نتیجه رسیدم که به DropBox ایمیل بفرستم. برای این منظور، یه ایمیل خواهش و التماس آماده کردم و فرستادم؛ براشون نوشتم من دانشجو هستم و کلی از وقتم رو صرف نوشتن این تکه کد کردم و خلاصه ازشون خواهش کردم که کمکم کنن و اونها هم یه روز بعد کمک کردن و  فایل رو برام بازیابی کردن! یعنی قیافه من وقتی این فایل یه دفعه ای روی کامپیوتر آپلود شد، دیدنی بود!! کلی ذوق کرده بودم!بعدش هم برام نوشتن که ما کلی وقت گذاشتیم تا تونستیم فایل تون رو بازیا مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 209 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:54

بالاخره بعد از سه چهار روز تقریبا فهمیدم که Github چجوری کار میکنه و من چطور میتونم ازش استفاده کنم اما همچنان سر زبان Python گیر هستم.به مسئول پروژه گفتم چون یه بخش پروژه با R هست، میخوای اون تکه رو هم با R بنویسم؟ میگه نه! باید با Python باشه چون برای فلان بخش که در آینده میخوایم کار کنیم، Python قویتره.خلاصه برای پیچوندن Python تیرم به سنگ خورد! امروز عصر بالاخره بعد از دو سال عقب انداختن رفتم بینایی سنجی. چشم چپم 0.5 بود و چشم راستم 0.25. سه سال قبل که رفته بودم چشم پزشکی، چشم چپم 0.25 بود و چشم راستم مشکلی نداشت. البته مشکل دید من فقط مشکل دور هست که جزئیات رو در فاصله 2-3 متری خیلی واضح نمی بینم.خب دیگه، من برم سراغ Python، ببینم آخرش به کجا میرسم. مزه زندگی یک دانشجوی دکتری...
ما را در سایت مزه زندگی یک دانشجوی دکتری دنبال می کنید

برچسب : تیرش به سنگ خورد یعنی چه,تیرش به سنگ خورد,معنی تیرم به سنگ خورد, نویسنده : 7phdnightsa بازدید : 266 تاريخ : پنجشنبه 18 آذر 1395 ساعت: 2:54